در منظومه فکری ایرانی-اسلامی، زن نگهدارنده کانون خانواده و همزمان، پیشگام در عرصههای اجتماعی، علمی و اقتصادی است. این جایگاه رفیع اما مسئولیتآفرین، بیش از هر چیز نیازمند بازنمایی اصیل، متنوع و الهامبخش در رسانههاست. سینما و به ویژه نمایش خانگی، به عنوان پرنفوذترین رسانه تصویری عصر، میتواند آیینه تمامنمای این نقشآفرینی باشد یا آن را در انبوهی از کلیشه و تحریف دفن کند.
بررسی ساختاریافته ۱۷ سریال پرمخاطب نمایش خانگی از ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳، پرده از یک شکاف هشداردهنده برمیدارد. شکافی عمیق میان واقعیت پرتلاش و متنوع زن ایرانی در جامعه، و تصویر تکبعدی، افراطی و گاه وارونهای که بر پرده کوچک نقش بسته است.

انحراف بزرگ در بازنمایی زن
1- اغراق در مدیریت و نادیده گرفتن مسیر واقعی پیشرفت
در ۵۸ درصد سریالهای بررسیشده، دست کم یک زن در جایگاه مدیریتی کلان (مدیر عامل هلدینگ، مدیر کارخانه) تصویر شده است. اغلب این نقشها نه حاصل مدارج علمی و تجربی، که محصول «ارث خانوادگی» یا روابط است. این در حالی است که آمار رسمی نشان میدهد سهم زنان از پستهای مدیریتی در بخش خصوصی به زیر ۱۰ درصد میرسد و مسیر دستیابی به این جایگاه، پر از چالشهای واقعی ساختاری و فرهنگی است.
این اغراق، دو پیامد مخرب دارد. نخست، ایجاد انتظارات کاذب و تحریف ذهنیت نسل جوان درباره بازار کار. دوم، نادیده گرفتن ارزش مسیرهای تدریجی، متکی بر تخصص و تعهد اخلاقی که سنگ بنای واقعی پیشرفت زنان در جامعه ایران است.
2- عادیسازی و حتی جذابنمایی مشاغل غیرقانونی
نیمی از سریالها (۵۰ درصد) حداقل یک شخصیت زن را درگیر فعالیتهای غیرقانونی مانند قاچاق، کلاهبرداری یا فرار مالیاتی نشان میدهند. این در حالی است که سهم زنان در جرائم اقتصادی کشور، همواره زیر ۵ درصد ثبت شده است. نمایش مکرر این تصویر، نه تنها به بدبینی اجتماعی نسبت به نقش اقتصادی زنان دامن میزند، بلکه با کرامت و پاکدامنی که در کانون هویت زن ایرانی-اسلامی قرار دارد، در تعارض مستقیم است.
3- حذف سکوتآلود اقشار اثرگذار و چالشهای واقعی
سریالها با بیاعتنایی آشکار، گروههای بزرگی از زنان شاغل مؤثر را از قاب دوربین حذف کردهاند:
–زنان کشاورز و روستایی: با وجودی که ۱۳.۱ درصد زنان شاغل در بخش کشاورزی فعالاند و محور اقتصاد بسیاری از روستاها هستند، هیچ بازتابی در دنیای سریالها ندارند.
–پژوهشگران و استادان دانشگاه: با وجود ۸۷۰۰۰ محقق زن و حضوری ۳۲ درصدی در هیأت علمی دانشگاهها، این قشر نماد پیشرفت علمی، در حاشیه کامل قرار دارد.
–نویسندگان: با سهم ۴۳ درصدی زنان از پدیدآورندگان کتاب، تنها یک شخصیت نویسنده در سریالها دیده میشود.
همچنین، مشکلات واقعی اشتغال زنان، مانند تعادل دشوار بین کار و خانواده (معضل ۶۵ درصد زنان شاغل متأهل) یا موانع ورود به بازار کار، عمدتاً نادیده گرفته میشود. در عوض، در ۴۱.۶ درصد موارد، خانوادههای دارای زن شاغل، خدمتکار دارند؛ تصویری که با واقعیت زندگی طبقه متوسط ایران فاصله زیادی دارد.
4- غفلت از خانهداری و پتانسیل عظیم مشاغل خانگی
حدود ۶۰ درصد زنان ایرانی (بیش از ۲۱ میلیون نفر) خانهدار هستند. در نگاه اسلامی، این نقش نه یک فعالیت منفعل، که پایهای فرهنگی و اقتصادی با ارزشی معادل ۳۰ درصد تولید ناخالص ملی است. سریالها اما این قشر عظیم را یا نادیده میگیرند یا به حاشیه میرانند. آنان همچنین از نمایش پتانسیل بالای مشاغل خانگی، پارهوقت و مبتنی بر فضای مجازی غافل ماندهاند؛ مشاغلی که میتوانند همسو با مسئولیت خانوادگی، به استقلال اقتصادی زنان بینجامند. تنها دو سریال به این گونه مشاغل پرداختهاند.
ریشههای انحراف
الف. اقتصاد پلتفرمها
مدل درآمدی مبتنی بر «کلیک و نگهداشتن مخاطب» تولیدکنندگان را به سمت حاشیه، تعارض شدید و شخصیتهای افراطی سوق میدهد. زن متعادل، فرهیخته و واقعی در این معادله «کمجذاب» تلقی میشود.
ب. شتاب تولید و کپیکاری
موفقیت یک فرمول (مانند زن قدرتمندِ خلافکار یا مدیرِ بیرحم) به سرعت تکرار میشود بدون آنکه عمق فرهنگی یا اجتماعی آن سنجیده شود.
ج. فقدان نقشه راه فرهنگی مشترک
هیچ سند راهبردی مشترکی میان نهادهای فرهنگی، سیاستگذاران و بخش خصوصی وجود ندارد. نتیجه اینکه پول و اقبال موقت، معیار اصلی محتوا شده است.
از تصویر تحریفشده تا بازنمایی متعهدانه
تصویر فعلی از اشتغال زنان در نمایش خانگی، نه تنها رسالت فرهنگی رسانه را به حاشیه میراند، که با الگوی پیشرفت ایرانی-اسلامی نیز ناسازگار است.
بازنمایی اصیل از زن ایرانی، تنها یک انتخاب هنری نیست؛ یک ضرورت راهبردی برای حفظ هویت فرهنگی، تقویت سرمایه اجتماعی و الگوسازی برای نسل آینده است. وقت آن است که دوربین نمایش خانگی، به جای تمرکز بر برجهای شیشهای مدیریت و زیرزمینهای تاریک خلاف، نگاه خود را به سوی صحنههای واقعی تلاش، خلاقیت و تعهد زنان ایران معطوف کند.

